عصر روز گذشته (جمعه، چهارم مهرماه) است و عقربههای ساعت، 5 بعدازظهر را نشان میدهند. فضای باز تئاترشهر مملو از جمعیت است و همه به پیانو و تاتومیهای پهنشده روی زمین خیره هستند تا نظارهگر یک اثر پستمدرن و انتزاعی باشند که قرار است هماهنگی «تن» و «آهنگ» را نشان دهد.
«هانیبال یوسف» قبلا هم از این کارها کرده است. چندی پیش هم پیانواش را به فضای باز موزهی هنرهای معاصر آورد و شروع به نواختن کرد؛ آن هم در حالی که علیرضا مجابی با رنگ روی بوم، نقش میزد، اما اینبار قصهی دیگری در راه است.
«هانیبال یوسف» سفیدپوش از راه میرسد و پشت پیانواش مینشیند. مردم هم دور او جمع شدهاند. کلاویهها را به صدا درمیآورد و صدای آژیر ماشین آتشنشانی هم همراهش میشود. تاتومیهای مشکیرنگ همچنان خالی است.
چند دقیقه از تکنوازی پیانو میگذرد و صدای ساز کوبهای از فاصلهای دور به گوش میرسد که ابهت خاصی به فضا میبخشد و توجه حاضران را به خود جلب میکند. چند مرد مشکیپوش در حالی که ماسک سیاه روی صورت دارند و محفظهای ملحفهپیچ در دست دارند، وارد میشوند. محفظه سفید را روی زمین میگذارند و صحنه را ترک میکنند.
نوای پیانو که اتفاقا قرار است، یکجور بداههنوازی هم باشد، تم متفاوتی به خود میگیرد و ملحفه تکان کوچکی میخورد. در حالی که موسیقی فراز و فرودهای خود را دارد، مرد سیاهپوشی با ماسک سیاه از ملحفه بیرون میآید؛ او «یاسر خاسب» هنرمند تئاتر است.
خاسب قرار است، در این پرفورمنس همراه هانیبال یوسف باشد و حرکات بدن و فرم را بهصورت بداهه و همگام با موسیقی اجرا کند که برای او به گفتهی خودش، کار هیجانانگیزی است.
خاسب خودش در اینباره گفته بود: «اینکه اجرا در فضای بداهه روی صحنه میرود، اتفاق مهمی است و علاوه بر اینکه نوعی ریسک است، جذابیت زیادی دارد. به هر حال قرار است همهچیز در لحظه شکل گیرد و کار یک جورهایی راه رفتن روی لبه تیغ است. من و هانیبال در این اجرا باید خودمان را به یکدیگر بسپاریم و اجرایی مثل یک پاسکاری هماهنگ داشته باشیم.»
خاسب سعی دارد، جنایات و خونریزی داعش را برای حاضران تداعی کند و در بخشی از اجرا پشت پیانو هانیبال مینشیند و با اینکه فالشهای آشکاری مینوازد، اما فضای متفاوتی ایجاد میکند و از صدای لطیف پیانو، نوای رعبانگیزی میآفریند.
او در بخش دیگری از کار، چهار نفر از حاضران را (بدون هماهنگی قبلی) میطلبد که در اجرای پرفورمنس او را یاری کنند. او در این بخش از اجرایش، یکی از رویکردهای داعش را که سربریدن است بهنمایش میگذارد و چاقو را دست چهار نفری که فراخوانده است، میسپارد و از آنها میخواهد سر سه نفر دیگر را از بدن جدا کنند، هر کدام از این چهارنفر واکنش متفاوتی به این حرکت نشان میدهند؛ یک نفر حاضر به این کار نمیشود و چاقو را به زمین پرت میکند و یکی دیگر هم سر همه را از دم میبرد.
پس از واکنش متفاوت این چهار نفر نسبت به کشتن همنوعان خود، خاسب از آنها میخواهد که به جای خود بازگردند و بهتنهایی به اجرای خود ادامه میدهد.
موسیقی فراز و فرودهای متفاوتی را با فرمهای خاسب سپری میکند، تا جایی که این اجرای بداهه در امید و سفیدی به پایان میرسد و هانیبال یوسف و یاسر خاسب کنار یکدیگر قرار میگیرند و حاضران هم بهصورت ایستاده آنها را تشویق میکنند.
خاسب پس از این اجرا، خطاب به حاضران گفت: ما برای این اجرا هیچ تمرینی نداشتیم و همهچیز بداهه انجام شد و تنها یکسری کدگذاری را با همراهی هانیبال انجام داده بودیم.
او افزود: این کار، تجربهای متفاوت برای من بود که امیدوارم کاستیهایش را بر من ببخشایید.