نفر اول رشته هنر 93
به خاطر کنکور منظم شدم
سال کنکور از دفتر برنامهریزی استفاده میکردم و یاد گرفتم که خیلی منظم باشم. حتی میخواهم این برنامه و نظم را در کل زندگیام نیز داشته باشم. در زمان کنکور از ساعت 6 صبح شروع به درس خواندن میکردم و شبها حدود ساعت 11 میخوابیدم. من همیشه درسخوان بودم. در واقع در سالهای دبیرستان همیشه نمرههایم خیلی خوب بود اما چون میدانستم در رشته دیگری میخواهم کنکور بدهم خیلی منظم درس نمیخواندم اما سال کنکور خیلی برنامه منظمی داشتم.
بیشتر دوست داشتم صبح خیلی زود شروع به درس خواندن کنم تا ساعت درسیام زودتر تمام شود. همچنین از آنجایی که همیشه درسخوان بودم پدر و مادرم هیچ فشاری به من نمیآوردند و نمیگفتند برو درست را بخوان! من طی این مدت اصلا خسته نشدم چون از اول هدفم را مشخص کرده بودم و میخواستم رتبه یک کنکور را بهدست بیاورم. همیشه از این هدف انرژی میگرفتم. علاوه بر این در سال کنکور سعی میکردم خیلی تعادل داشته باشم چون اگر تلاش همراه با تفریح نباشد، فرد کم میآورد برای همین سعی میکردم هر هفته به یکی از تفریحاتم بپردازم.
عاشق شکلات هستم!
اهل ورزش کردن نیستم و بیشتر دوست دارم فوتبال نگاه کنم. اوقات فراغتم را معمولا با کتاب خواندن یا تئاتر و سینما رفتن با دوستانم میگذرانم. یکی از کتابهای موردعلاقهام «خداحافظ گاریکوپر» اثر «رومن گاری» است. فیلم مورد علاقهام هم «اوگتسو، قصه ماه پریدهرنگ» اثر «کنجی میزوگوشی» است.
تابلوی اول از وجود یک رستوران خبر میدهد. تابلوی دوم مکان یک باجه پست را نشان میدهد و تابلوی سوم میگوید که در اینجا یک جایگاه سوخترسانی است. البته این اطلاعات به زبان نوشتاری بیان نشده است. چرا که امروزه با وجود صد زبان و 5 هزار گویش، نمیتوان برای معرفی مراکز و مکانهای مختلف از زبان نوشتاری استفاده کرد. بلکه این زبان تصویری است که با ساخت علائم و نشانهها در هواپیماها، جادهها و هتلها، پیامها را سریعتر انتقال میدهد.البته نباید تصور کرد که زبان تصویری یا به عبارت دیگر ارتباط تصویری، تنها به ساخت علائم و سمبلهای تصویری میپردازد بلکه هنر ارتباط تصویری حیطه بسیار وسیعی را در برمیگیرد که از آن جمله میتوان به نوشتن زیبای کلمات، رسم منحنی و نمونههای آماری، تهیه آگهی مطبوعاتی و پوستر، صفحهآرایی و دهها مورد دیگر اشاره کرد. ادامه مطلب ...
عدهای معتقدند که “مخرب ارتباط” خاموش کننده تخیل و تلف کننده وقت است؛ چیزی که مانع از رشد شخصیت میشود و عدهای آن را یک وسیله ارتباطجمعی قوی، سریع و پرگیرنده، سرگرمی مناسب برای اوقات فراغت، تمایل به کسب تجربهای عمیق در مسائل مختلف و راهی برای افزایش دانش و عضویت در خانواده جهانی میدانند.سخن از تلویزیون، اعجوبه قرن بیستم است و دیدگاههای متفاوت و متناقضی که نسبت به آن وجود دارد؛ دیدگاههایی که هر یک از جنبهای درست هستند. زیرا این رسانه میتواند از یک سو اعتیادی مخرب و از سوی دیگر شیوهای نوین و فراگیر برای آموزش و اطلاعرسانی باشد. در واقع این گردانندگان و برنامهسازان آن هستند که سمت و سویش را تعیین میکنند. از همینرو تربیت و آموزش برنامهسازان و متخصصان این رسانه اهمیت بسیاری دارد؛ بویژه در کشور ما که این رسانه بسیار فراگیر است و اوقات فراغت قشر عظیمی از نیروی جوان کشور ما را به خود اختصاص میدهد. به همین دلیل هر ساله دانشکده صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از طریق آزمون سراسری عدهای از داوطلبان علاقهمند را برای تحصیل در این دانشکده گزینش میکند. گفتنی است که دانشکده صدا و سیما تا سال گذشته دانشجویان خود را در رشته “تولید سیما” میپذیرفت، اما از آزمون سراسری سال 1383 دانشجویان در دو رشته جدید “کارشناسی تلویزیون و هنرهای دیجیتالی” و “کارگردانی تلویزیون” پذیرفته میشوند.رشتهکارشناسی تلویزیونی و هنرهای دیجیتالی دارای دو گرایش گرافیک رایانهای و انیمیشن رایانهای است. گرایش گرافیک رایانهای: گرافیک یک هنر کاربردی است که به تبلیغ، ارائه، اشاعه و بیان تصویری کالاهای تبلیغاتی و فرهنگی میپردازد. دانشجوی گرافیک رایانهای در صدا و سیما طراحی صحنه، دکور، لباس، تیتراژ و موارد مشابه برای برنامههای تلویزیونی را آموزش میبیند. برای مثال اعلام وضعیت هوا در شبکه خبر به صورت گرافیکی انجام میگیرد یا زیرنویس، حاشیه و تیتراژ در هر برنامهای که وجود دارد، به گرافیک رایانهای مربوط میشود. در واقع کارشناس گرافیک رایانهای فرد خلاق و هنرمندی است که در کنار کارگردان مینشیند و ذهنیت کارگردان را پیاده میکند و درباره رنگ، شکل و دکور نظر میدهد تا مخاطب با یک برنامه تلویزیونی ارتباط بهتری برقرار کند.
“آهای! سلام. با شماها هستم!”این عبارت ساده که عنوان یک نمایشنامه آمریکایی اثر “ویلیام سارویان” میباشد، علت وجودی تئاتر را توجیه میکند. چرا که تئاتر توسط افرادی در جهان آفریده شده که نمیتوانند در مقابل نیاز به سلام گفتن مقاومت کنند.آنچه خواندید بخشی از سخنان “ریچارد برتن” بازیگر بزرگ تئاتر و سینمای کشور انگلستان، در معرفی ماهیت هنر تئاتر است. هنری که امروزه ضرورت حفظ و حراست از آن بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. چرا که در قرن بیست و یکم ایجاد ارتباط، مهمترین عامل در زندگی است و تئاتر که مجموعهای از تمام هنرهای بشری از جمله نقاشی، موسیقی، شعر و ادبیات است؛ ژرفترین راه برای برقراری ارتباط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی با دیگری است. به همین دلیل امروزه ما کمتر جامعهای را در دنیا میتوانیم تصور کنیم که دارای شکلی از هنر نمایش نباشد.البته برای رسیدن به یک تئاتر واقعی که بتواند وسیلهای برای ارتباط باشد، باید از آموختههای دیگران بهره گرفت و سپس خود آفرید؛ یعنی یک تئاتر خوب بیش از وسایل تکنیکی وامکانات، نیازمند دانش تئاتر است. چون وقتی دانش تئاتر محور کار باشد، خلاقیتهای هنری و فنی، جای خالی بسیاری از عوامل دیگر را جبران میکند و چه بسا عامل ابداع نیز میگردد. ولی یک هنرمند بدون شعور تئاتری اگر تمام امکانات نمایشی را نیز در اختیار داشته باشد، باز یک پایش لنگ است.از همینرو امروزه رشته نمایش به عنوان یکی از رشتههای مهم هنری در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تدریس میشود این رشته در مقطع کارشناسی دارای 5 گرایش ادبیات نمایشی، کارگردانی، بازیگری، صحنهآرایی و نمایش عروسکی است. گرایش ادبیات نمایشی: هر متن نمایش علاوه بر هدفی که متن به خاطر دستیافتن به آن به رشته تحریر درمیآید، متکی و پایدار بر سه عامل اساسی شخص بازیگر، عمل و بیان است که در ترکیب با یکدیگر نمایشنامه را ایجاد میکند. در گرایش نمایشنامهنویسی، دانشجو میآموزد که چگونه یک نمایشنامه را برای اجرا بر روی صحنه بنویسد؛ یعنی چگونه خود را جای یک یک افراد نمایش گذاشته و شخصیت آنها را به درستی خلق کند و با ایجاد گرههای نمایشی و بازکردن آنها، نمایش را از اول تا آخر به جلو ببرد.
میگویند “زئوس” و “پاراسیو” از معروفترین نقاشان یونان باستان بودند و با یکدیگر رقابت داشتند. روزی آنها در یک مسابقه نقاشی در حضور مردم شرکت کردند تا بهترین نقاش یونانی انتخاب شود. “زئوس” روی تابلوی خود یک خوشه انگور کشید و در این کار چنان مهارتی از خود نشان داد که پرندگان به تصور آنکه خوشه انگور واقعی است، به سوی آن هجوم آوردند. “پاراسیو” نیز برای نشان دادن نقاشیاش از رقیب خود دعوت کرد تا پرده نقاشی را کنار بزند اما وقتی زئوس برای کنار زدن پرده نقاشی جلو رفت، متوجه شد که پردهای وجود ندارد بلکه “پاراسیو” خود پرده را نقاشی کرده است و در نتیجه همگان برتری پاراسیو را به رسمیت شناختند.این داستان را بسیاری از ما به عنوان اوج قدرت یک نقاش در خلق یک شاهکار هنری شنیدهایم اما آیا نقاشی یعنی همین؟ آیا هنر نقاش این است که آنچنان ماهرانه طبعیت را تقلید کند که حتی خود طبعیت را نیز به اشتباه بیندازد؟ در این صورت چگونه میتوان به نگارههای دیوارهای غارها یا آثار هنرمندان مدرن، نقاشی گفت؟استادان و هنرمندان نقاشی بر خلاف نظر افرادی که نقاشی را فتوکپی طبیعت میدانند، معتقدند که نقاشی هنری است که در پیوند با اندیشه، جهانبینی و شرایط حاکم بر جامعه شکل میگیرد و معنا و مفهوم پیدا میکند و نهایتاً در غالب تصویر بیان میگردد.البته براساس این تعریف نمیتوان تعریف نقاشی را با هنرهای تجسمی دیگر مانند گرافیک یا طراحی مشخص نمود و این به دلیل آن است که امروزه مرز بین بسیاری از هنرها شکسته شده است و نمیتوان با خطکش لغات، حیطه یک هنر را تعیین کرد.رشته نقاشی فضایی را ایجاد میکند که هر دانشجوی خلاق متناسب با توان، سلیقه، دانش و ذهنیت خویش، دنیای خاص آفرینندگی خود را در آن مییابد و در نتیجه میتواند آثاری را خلق کند که باعث تحول خود و در مرحله بعد جامعهاش گردد. این رشته به آموزش سبکهای برجسته نقاشی معاصر ایران و جهان میپردازد و در کنار آن دانشجویان دروسی مثل طراحی، اطلاعات و مبانی هنرهای تجسمی، تاریخ هنر و تاریخ عمومی نقاشی را میگذرانند. یک دانشجوی رشته نقاشی در طی تحصیل در دانشگاه میآموزد که خوب ببیند، تحلیل کند، دانش خود را وسعت ببخشد و آنچه را که یاد گرفته است در سطوح مختلف اشاعه بدهد. به همین دلیل اگر فردی قریحه و ذوق نقاشی نداشته باشد، با ورود به رشته نقاشی فقط یکسری اطلاعات به دست میآورد و بازدهی نخواهد داشت. تواناییهای لازم : دانشجوی رشته نقاشی باید ویژگیهای جسمی و روحی خاصی داشته باشد تا بتواند در این رشته موفق گردد و به همین دلیل نیز آزمون نقاشی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به صورت نیمهمتمرکز برگزار میشود؛ یعنی پیش از ورود به دانشگاه استعداد و خلاقیت داوطلب در یک آزمون عملی سنجیده میشود تا بهترین و توانمندترین داوطلبان وارد دانشگاه گردند. از سوی دیگر نقاش؛ یعنی خلاق؛ یعنی آفریننده؛ یعنی کسی که از مرز بایدها و نبایدها میگذرد تا طرحی نو دراندازد و به همین دلیل نمیتوان به او دستور داد که چگونه باش و از چه راهی برو تا موفق شوی. در واقع یک نقاش نمیتواند در چهارچوبی مشخص و معین محدود گردد. و بالاخره باید گفت که هنر نقاشی مثل هر هنر دیگری کار طاقتفرسا، هوش، نبوغ و شعور فراوان نیاز دارد. موقعیت شغلی در ایران : یک فارغالتحصیل نقاشی نباید انتظار داشته باشد که تنها مشغله و منبع درآمدش نقاشی کشیدن باشد چرا که حتی نقاشهای موفق و معروف جهان نیز تنها مشغلهشان کشیدن نقاشی نیست بلکه در کنار نقاشی، به تدریس نقاشی نیز میپردازند. کاری که بسیار مثمر ثمر است، چون تدریس و ارتباط با دیگران، تأثیر به سزایی در دید، ذهن و اندیشه یک نقاش میگذارد. در کشور ما نیز یک نقاش میتواند علاوه بر نقاشی به تدریس این هنر در مراکز آموزش عالی یا آموزشگاههای آزاد و به فعالیت در مطبوعات و نشریات، صداوسیما، فرهنگسراها، سازمان میراث فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداریها (به عنوان طراح و مجری نقاشیهای دیواری) بپردازد.