mashhadartexam

مهندس مسعود حَکمی Masoud Hakami

mashhadartexam

مهندس مسعود حَکمی Masoud Hakami

پس از کش و قوس‌های فراوان، سرانجام علی رهبری با انتشار نامه‌ای به صورت رسمی از رهبری ارکستر سمفونیک استعفا داد. او پس از استعفا نامه‌ای سرگشاده را در رسانه‌های منتشر کرد که در زمان کوتاهی، بنیاد رودکی نیز پاسخ آن را داد. در ادامه می توانید هر دو نامه را از «موسیقی پارس» بخوانید:

 

«هموطنان گرامی و هنردوست ایران، دوستان عزیزم و نوازندگان محترم ارکستر سمفونیک تهران

برای اینجانب، بعد از ۴۰ سال فعالیت هنری در کشورهای مختلف افتخار بزرگی بود تا در طول ۱۲ ماه دوباره در مملکت خودم در خدمت شما باشم. ۱۲ ماهی که ما همگی موفق شدیم با وجود مشکلات فراوان مانند اغلب کشور‌های پیشرفته دنیا برنامه‌ای سالانه چاپ کرده و آنرا عملی کنیم.

از نظر هنری ما روی صحنه به همه ثابت کردیم که در ایران هم امکان کار حرفه‌ای با کیفیت بالا وجود دارد و شما عزیزان آنرا با نظمی بی‌نظیر تحسین برانگیز به اجرا درآوردید ولی متاسفانه وابستگی ارکستر به بنیاد رودکی و گردانندگانش همواره مانعی برای ادامه کار و پیشرفت بود؛ بنیادی که مدیر عامل و همراهانش نه تنها کمترین تجربه‌ای در زمینه مدیریت ارکستر نداشتند بلکه با سوء مدیریت و در نتیجه بی‌نظمی و بی‌بندوباری‌های فراوان اداری روزانه با ایجاد مشکلات متعدد آرامش را از مجموعه ارکستر سمفونیک تهران سلب کردند و به غیر از ایجاد تشویش هیچ زمینه‌ای برای ایجاد بستری مناسب برای فعالیت هنری فراهم نکردند. و هنوز با گذشت ۱۲ ماه هیچ قدمی در مورد اداره یک ارکستر ۷۵ نفری برنداشته‌اند.

همین باعث شد که بنده که فقط برای مدیریت هنری دعوت شده بودم بیشتر وقتم صرف مبارزه برای گرفتن حق قانونی نوازندگان شد کما اینکه هر روز با دغدغه‌ای تازه به سراغ نوازندگان رفتم.

بالاخره بعد از ماه‌ها به این نتیجه رسیدم که ادامه همکاری حرفه‌ای من با این بنیاد غیرحرفه‌ای اصلا هیچ وجه امکان پذیر نیست و نمی‌توانم بی‌تدبیری و بی‌مسئولیتی‌های ماه‌های گذشته را تحمل کنم به همین دلیل هم ۲ ماه پیش با اعتراض مشکلات را به اطلاع عموم رساندم. این بنیاد می‌خواهد بنده فقط بعنوان رهبر میهمان کار بکنم که دیگر مزاحم اعمال غیر حرفه‌ای و غیر انسانیشان نشوم بنده هم قبول نکرده و نخواهم کرد. بنیاد رودکی از ماه‌ها شورایی درست کرده بنام شورای سیاستگذاری ارکستر سمفونیک با حضور:

۱. مدیرعامل آقای (…) نوازنده متوسط سه‌تار ولی بدون داشتن هیچگونه فرهنگ موسیقی کلاسیک و عدم سابقه در مدیریت ارکستر سمفونیک.

۲. مشاور هنری و گرداننده تمام برنامه‌های پشت پرده (…) نوازنده متوسط تنبور و کاملا نا‌آشنا و دور از فضای ارکستر سمفونیک. شخصی که در تلاش برای به انحصار درآوردن ارکستر سمفونیک تحت سلطه شرکت هنری خودش است.

۳. مشاور هنری و رابط اعظم در خانه موسیقی و شوراهای دیگر (…) خواننده متوسط آواز سنتی و دارای هیچگونه اطلاعاتی از ارکستر سمفونیک و موسیقی کلاسیک.

۴. دلال، مشاور هنری، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، استراتژی، دارای قدرت مطلق وتو و اختیار تام در تمام موارد و دارای داشتن حق گفتن حرف آخر به همه افراد. (…) که ایشان بطور کل دور از فضای موسیقی هستند.

حال شما دوستان در هر مقامی که هستید خودتان قضاوت کنید که چطور می‌شود در کنار این افراد واقعا بی‌ربط به موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک کارهای جهانی انجام داد. این افراد در ۶ ماه گذشته با بی‌سوادی و ندانم‌کاری و تصمیمات غیرحرفه‌ای تماما غلط و با سلب آرامش مدام فعالیت را برای ارکستر سمفونیک غیر ممکن ساختند. وجود این ۴ نفر تنها دلیل اینجانب برای استعفا هستند.

یکی از تلخ‌ترین روزهای کاری زندگی من امروز بود که خودم را ناچار دیدم کنسرت‌های اختتامیه فستیوال بین المللی بهاری شانگهای در چین و کنسرت افتتاحیه فستیوال بروکنر در اتریش را که از شخص بنده دعوت شده بود و همچنین دعوتنامه چندین سولیست و رهبر می‌ه‌مان ایرانی و خارجی را لغو کنم. امیدوارم روزی شرایط و زمینه مناسب بدون وجود چنین افراد ناکارآمد و کم سواد و به دور از شخصیت هنری برای حضور مجدد اینجانب و همکاری حرفه‌ای با ارکستر سمفونیک فراهم شود. با امید به روزهایی بهتر برای موسیقی ایران.

علی رهبری/ وین اتریش»

 

توضیحات بنیاد رودکی در مورد اظهارات علی رهبری:

خود کرده را تدبیر نیست!

در نامه ای که شب گذشته از طرف علی رهبری در رسانه ها انتشار یافت ایشان کناره گیری خود را از رهبری و مدیریت هنری ارکستر سمفونیک تهران اعلام کردند که مانند همیشه که البته دور از ذهن هم نبود،با ادبیات خاص خودشان و واژه هایی که بیشتر کف خیابانی است تا شایسته یک رهبر ارکستر در سطح جهانی! البته شروع نوشته ایشان با مهربانی بی سابقه و بدوراز عادت مرسوم! آغاز شده است.
جناب آقای رهبری
چرا پس از اینکه در حضور شما به شما اعلام شد که بنیاد رودکی تمایلی برای تمدید قرارداد با شما ندارد نپرسیدید چرا؟ البته کاملاً میدانستید ولی با فرار به جلو موضوع را استعفاء جلوه دادید البته شما بارها اعلام کرده اید که کسی در ایران یافت نمی شود که بتواند هم سطح شما باشد و یا ازشما چیزی بپرسد.
در اینجا ضروری است که جهت اطلاع و تنویر افکار عمومی برخلاف مظلوم نمایی های شما مواردی را مطرح نمائیم.
جناب علی رهبری
“کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی شده زکرده پشیمان به هم توانی بست”
تمایل شما برای گسستن بسیار قوی تر از پیوند زدن است شما نمی توانید با این شیوه چیزی را درست کنید ، شرط درست کردن همراهی و همدلی و قدرت جذب است که شما متاسفانه این توانایی را ندارید.
1-  شما سنگ نوازنده ها را به سینه نزنید چرا که وقتی 86 نفر نوازنده و به اصطلاح خودتان(بچه های خودمون) را با توهین و تهدید از ارکستر اخراج می کردید و به آنها برچسب لات و … می دادید و بعد در جلوی مردم در سخنراهای پس از اجرا گردن کج می کردید و با مهربانی! از مردم میخواستید شما را تشویق کنند و مدام تکرار می کردید (اینها بچه های خودمون) هستند (اینها ایرانی هستند) آن 86 نفر هم بچه های خودمون بودند و ایرانی هم بودند وشما به آنها توهین کردید و بین بچه های خودتون فرق گذاشتید آنها را تهدید به ممنوع الکاری کردید و … و صد البته کسی با بچه ها خودش این کار را نمی کند.
2- وقتی شما برای مدیریت هزینه های ارکستر پیشنهاد می دادید که نوازنده ها برای اجرای اضافه در شب حقوق بیشتری نمی گیرند و همان حقوق تمرین صبح محاسبه شود !!!! و وقتی ما مخالفت می کردیم ، شما می گفتید راضی کردن بچه ها با من!!! امروز مدافع حق بچه ها شده اید! فریب و دورویی تا چقدر؟
3- وقت به رسانه ها بر چسب آشغال نویس را می دهید ودر خلوت می گفتید آنها باید از ما حساب ببرند! ودر حضور شان از آنها عذر خواهی می کردید بیاد شعر حافظ می افتم
واعظان کین جلوه در محراب ومنبر می کنند
چون به خلوت می روند ان کار دیگر می کنند
4-  شما قول دادید در زمانی که با مشکل بودجه مواجه شدیم برنامه ها را اصلاح می کنید (یادتان که نرفته )اما در رفتاری عجیب وغیر اخلاقی زیر قول خود زدید وبه یکباره همه چیز را گسستید وشروع به توهین و افترا کردید.
5- شما در همه جا خود را رهبری در سطح جهانی معرفی می کنید که البته تائید یا رد آن در قضاوت تاریخی مشخص می شود، وبا هوشمندی می خواهید تمامی ایرادات خود را به واسطه کیقیت کار ارکسترکه مرهون تلاش بی نظیر نوازندگان است و البته رهبری شما بپوشانید که البته از نظر فرهنگ ایرانی شرط اول حسن خلق است و راستی ودرستی بعد چوب رهبری …
6- رفتارشما در فرهنگ ایران بسیار غریب است و بیگانه و معنای ایرانی بودن در آن بسیار کمرنگ ،بیخود خود را به این فرهنگ کهن وارزشمند وصل نکنید شما 40 سال در فرهنگ غرب بزرگ شدید ادعا می کندی که ایرانی هستید اما ایرانی با ادبیات کهن وغنی خود هیچ وقت مانند شما صحبت نمی کند.
در زبان شما هیچ اثری از بزرگواری ایرانی وگذشت وراستگویی نیست شما اگر ایرانی بودید به پند های سعدی وفردوسی ودیگر بزرگان قدری توجه می کردید. که شدیداً در مورد شما مصداق دارد:
درشتی زکس نشنود نرم گویی سخن تا توانی به آزرم گوی
رخ مرد را تیره دارد دروغ بلند یش هرگز نگیرد فروغ
چو با راستی باشی ومردمی نبینی بجز خوبی وخرمی
ستیزه به جایی رساند سخن که ویران کند خاندان کهن
کسی کوبود پاک ویزدان پرست نیازد به کردار بد هیچ دست
و نیز ،ندانسته در کار تندی مکن ، این آئین هنرمندی ایرانیان است که هزار سال پیش فردوسی بزرگ گفته است.

واما در مورد ادعای شما بر شناخت موسیقی کلاسیک وارکستر سمفونیک و….. مطمئن شدیم که شما پس از به ادعای خود ، چهل سال رهبری ومدیریت وتنفس در فضای موسیقی کلاسیک هیچ شناختی از موسیقی ندارید نه تنها ازنوع کلاسیک آن. شما تکنسین خوبی هستید ونتها را رهبری می کنید اما رفتار ومنش شما نشان می دهد شما نتوانسته اید مفاهیم شناختی ودرون موسیقی را بفهمید آن پلی فونی عظیم وهماهنگی غنی در موسیقی کلاسیک را نفهمیده اید و جاییپکه خطوط ملودی در تضاد باهم حرکت می کنند و در نهایت به انسجام می رسند موضوعی است که شکا اساساً درک نکرده اید و با حذف نگاه منتقد با این زبان صریح ، که هیچ کس در ایران شایستگی همنشینی با شما را ندارد آیا این فرهنگ موسیقی کلاسیک است که شما با آن آشنایید؟ نه شما پس از چهل سال متوجه راز این موسیقی نشدید ودر حقیقت شما یک مونوفون به تمام معنا هستید.
حال اتهام شما مبنی بر عدم شناخت موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک، نسبت به کسانی که نام برده اید بیشتر برازنده شما نیست؟
بیخود ادعای شناخت موسیقی را نکنید که موسیقی برای شما ابزاری برای امرار معاش بیش نیست رفتار شما نشان می دهد که شما هیچ هدف انسانی را در موسیقی دنبال نمی کنید رفتار وشخصیت شما نتوانسته در مواجهه 40 ساله با موسیقی مفاهیم عظیم آنرا درک کند وامروز کسانی را که هیچ ادعایی در مورد شناخت موسیقی ندارند متهم می کنید واین نشان از آگاهی نازل شما از مفهوم مدیریت دارد.
آنچه از شما می شنویم و بارها و بارها و بارها می شنویم افتخارات شما در مالاگاست آن هم از زبان خود شما! این خودپسندی کجا در فرهنگ ایرانی جای دارد فروتنی و تواضع در کجای رفتار و گفتار شما جای گرفته، تماماً درشتی و تحسین از خود. البته سند تمام حرف های شما خودتان هستید بعید می دانم این رفتار شما در ایران فقط مختص اینجا باشد!

 

7- شما به عنوان مدیر هنری در اجرای ارکستر سمفونیک تهران با رفتار خود به فرهنگ ایرانی توهین کردید شما در جایگاهای قرار گرفتید که شایستگی نگهداری آن را نداشتید . هر زمان که توانستید فروتنانه و با احترام به ایران و فرهنگ ایرانی بازگردید شاید امیدی به اصلاح باشد در ضمن با سخن پراکنی های شما، شما بزرگ نمی شوید بزرگی آدابی دارد و چه نیک باید گفت: “ستون بزرگی است آهستگی”

 

8- درباره مسائل مالی هم سخن گفتید و از حقوق نوازنده ها دفاع کردید که خود شما می دانید در جلسه آخر گفتگوی حضوری با شما بیشتر از حقوق خود صحبت کردید نه نوازندگان! و مطالبه بیش از آنچه دریافت کرده اید را داشتید (000/000/360/4 میلیارد ریال) بابت حق الزحمه و هتل و تشریفات فرودگاهی و بلیت رفت و برگشت و …
آن زمان که ادعایی بی اساس می کردید که حقوق مرا به نوازندگانی بدهید که مشکل دارند و حقوق نگرفته اند ما را تهدید می کردید که قبل از خروج از ایران تمام و کمال حقوق خود را دریافت کنید تا حدی که دوستان از حساب شخصی خود حقوق شما را دادند و شما به خوبی می دانستید!!!!
از موضوع صندلی هایی که بدون هماهنگی بنیاد رودکی خریداری کردید و گویا گفته بودید به ارکستر سمفونیک هدید کرده اید و بعد در عین ناباوری درخواست پرداخت آن را داشتید نیز بماند در کنار دیگر رفتارهای ناهمگون شما….
و نیز یادتان نرفته حتما که یک بار تشریفات فرودگاهی شما با مشکل مواجه شد زمین و زمان را زیر و رو کردید تا در صف مردمان عادی سفر نکنید و مبادا قدری تنه شما در کنار مردمان عادی قرار گیرد!!!
9- امید داشتیم تا شاید قدری عاقلانه بیاندیشید و به رفتار دوگانه خود اصلاحی داشته باشید اما کمند مهر را چنان گسستید که امیدی به وصل دوباره نیست.
جناب علی رهبری لطفاً ادعا نکنید که شما هنرمند ایرانی هستید زیرا ایرانیان در تواضع، فروتنی ، خردمندی وام دار حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی و هزاران بزرگ دیگرهستند البته میدانیم که این واژه ها برای شما کاملاً بی معناست ، بد نیست در این فرصت و فراغت قدری بیشتر تمرین بزرگی کنید.

گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا

زوج لیلا حاتمی و علی مصفا در سینمای ایران بی مثال هستند؛ منش و رفتار حرفه ای شان، جنس انتخاب ها و حضورشان در سینما، و همینطور تبار فرهنگی هر دویشان، آنها را تبدیل به ستاره هایی درخشان در سپهر هنر ایران کرده است. بعد از همبازی شدن شان در «لیلا»ی مهرجویی، تجربه حضور مشترکشان روی پرده نقره ای، چنان در خاطر سینمادوستان ثبت شد که هر بار که همبازی شدند، برای شیفتگان هنر هفتم خاطره آفریدند.

آخرین تجربه مشترک سینمایی شان در همین سالی که گذشته به نمایش درآمد. «در دنیای تو ساعت چند است؟» به کارگردانی صفی یزدانیان، تجربه موفقی بود که اتفاقا تهیه کنندگی آن را هم علی مصفا بر عهده داشت؛ تجربه ای که در آن، زری خوشکام – همسر علی حاتمی – دوباره نقش آفرینی کرد.

در نشست صمیمانه ای که در یکی از شب های جشنواره با حضور جواد طوسی و با میزبانی زری خوشکام انجام شد، لیلا حاتمی و علی مصفا از زندگی و سینما گفته اند. به رسم ادب، در اینجا از منتقد گرانقدر – جواد طوسی – که در سال 94، با قلم و اندیشه شان، حامی صفحات هنری «شرق» بودند، قدردانی می کنیم.

لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

عکس لیلا حاتمی و علی مصفا

فصل مشترک شما به عنوان یک زوج هنری، ریشه های فرهنگی تان در کانون خانواده است. پیشینه ادبی خانواده مصفا و جایگاه تاریخی علی حاتمی در سینمای ایران. چقدر این تاثیرپذیری زمینه یک نقطه تفاهم یافته را چه در زندگی شخصی و چه در فعالیت های هنری تان، ایجاد کرده؟ آیا انتخاب هایتان فردی است، یا با هم بده بستان دارید؟

- حاتمی: اهل مشورت هستیم ولی خب کار خودمان را می کنیم.

یعنی آن مشورت، تعارف است؟

- حاتمی: نه، نه! من از اول یک کمی در قبول کردن نقش ها راحت تر بودم و علی تقریبا به جز یکی، دوتا از کارهایی که کردم با بقیه موافق نبوده. بعد از اینکه فیلم «لیلا» را با هم بازی کردیم، همیشه مشورت می کردیم. از نظر سلیقه ای، خیلی جاها مثلا سر «شیدا» اصرار می کرد که نرو!

- مصفا: به هر حال خیلی تحمیلی نیست. هیچ وقت نظر یکی باعث نشده آن دیگری فیلمی را برود یا نرود. فقط در حد این بوده که در موردش صحبت کنیم و نظر هم را جویا شویم.

- حاتمی: البته همیشه به عنوان آدمی که سلیقه علی را قبول دارم، از او سوال می کنم.

جدا از این نظراتِ در حد پیشنهاد، شما یک رابطه زناشویی هم با یکدیگر دارید که مبتنی بر تجارب مشترک تان است؛ به هر حال، در حریم تان یک آدم عامی اظهارنظر نمی کند. مثلا علی مصفا کارگردانی را هم تجربه کرده؛ وقتی مواردی از سوی او مطرح می شود، چقدر شخصی است و چقدر وجه تخصصی دارد؟ در عین حال، آیا واقعیت های حرفه ای سینمای ایران و مقوله بازیگری را در نظر می گیرید یا فقط به شکل ایده آل و مطلوبش فکر می کنید؟

- مصفا: الان دیگر قضیه خیلی فرق می کند. زمانی برای خود لیلا هم مهم بود که چقدر ممکن است از کار کردن در یک فیلم لطمه ببیند. از یک مقطعی تا حد زیادی رویین تن شد. دیگر فیلم نمی توانست خیلی به او لطمه بزند. به نظرم می آمد که خودش هم چنین احساسی دارد و این دیگر مسئله ای خیلی حیاتی نبود. تا یک مقطعی فکر می کردیم انتخاب یک فیلم خیلی کار خطرناکی است و لیلا خیلی حساس بود. الان دیگر این طور نیست.

یعنی به ارزیابی هوشمندانه ای رسیدید؟

- مصفا: به هر حال وقتی آدم احساس خطر کمتری می کند، ماجرا تغییر می کند. دیگر برای پذیرفتن یک نقش نهایتا به این فکر می کنیم که مثلا من در این فیلم چقدر قرار است اذیت بشوم. آیا این کار چیز جدیدی برای من خواهد داشت یا نه؟ امروز کمی نگاه هر دوی ما فرق می کند. تا حدی هم آن دید ایده آلیستی را از دست دادیم. یک زمانی فکر می کردیم ما فقط وقتی کار می کنیم که آقای مهرجویی کار کند...

- حاتمی: اما من همین چند روز پیش یکهو احساس کردم که قشنگ 10، 20 سال پیر شدم. برای اینکه تا یک جایی در دنیای خودت و با آدم هایی که بودی می گفتی اینکه بد نیست. از هیچی بهتر است ولی یکباره می بینی یک عالمه آدم جدید هست که تو اصلا نمی شناسی شان و دقیقا احساس کردم از این فضا عقبم. من با علی فرق دارم. هیچ اخباری را دنبال نمی کنم و عکسی نمی بینم. برای همین وقتی بچه ها سر فیلمبرداری از جشنواره می آمدند و اسامی فیلم ها و کارگردان ها را می گفتند، با یک موج جدیدی از فیلمسازهای خوب روبرو شدم و با خودم گفتم: «ای بابا من اینجا برای خودم سرم را کرده بودم توی کوزه و داشتم کارای چرت و پرت بازی می کردم.»

لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

فیلم های  لیلا حاتمی و علی مصفا

یعنی واقعا فکر می کنید چرت و پرت بوده؟ یا شکسته نفسی می کنید؟

- حاتمی: با کوتاه آمدن از ایده آل ها، خیلی هایش چرت و پرت بوده. مثلا همیشه اطرافیانم می گفتند آخه تو چه جوری با فلانی کار می کنی؟ می گفتم اشکالی ندارد و برخی از کارها جزو «اشکالی نداشت»ها بودند ولی الان فکر می کنم که نه! اشکالی دارد!

- مصفا: برای اینکه الان یک امکان جدید شکل گرفته و به نظرم نسل کارگردان ها عوض شده است.

- حاتمی: کلا نسل آدم ها عوض شده! یعنی امروز بازیگرانی داریم که مال نسل ما نیستند.

- مصفا: ما آن موقع فقط امیدمان این بود که آقای مهرجویی فیلم جدید بسازند و به کس دیگری نمی توانستیم فکر کنیم. الان عده ای از فیلمسازان جوان و تازه کار هستند که ممکن است خیلی کارشان بدرخشد و اصلا کسی نشناسندشان.

- حاتمی: و این چقدر خوب است. حالا من نمی گویم که کار همه این فیلم اولی ها شاهکار است اما همین که یک موج جدید راه افتاده خیلی خوب است؛ یعنی من که یک موقعی خودم را جلوتر از سینمای ایران می دیدم با چنین اتفاقی حس می کنم چقدر سینمای امروز ایران رو به جلو است.

با این نسل جدید فیلمسازان خلاق و بازیگرانی که نگاه و سمت و سویی متفاوت دارند فکر می کنید بیش از حد دور خودتان حصار کشیده بودید و حالا باید روابط عمومی تان را تقویت کنید؟

- حاتمی: نه نه، اصلا کاری به روابط ندارم. با دیدن چنین موج وسیعی از فیلمسازان جوان خوشحال شدم.

مصفا: در واقع وضعیتی که فریز شده بود، انگار شکست.

- حاتمی: بله دقیقا. من فکر می کنم 15-10 سال در یک دنیای منجمد بودیم و با بعضی کارها کنار می آمدیم؛ ولی یکباره دنیایی می بینی که خیلی خوب است و دارد جلو می رود و تو از خودت شرمنده می شوی که آن فیلم های «اشکار نداره» را بازی کرده ای!

هر دوران، اقتضائات خودش را دارد، امروز ما شاهد ورود یکسری فیلمساز جوان خوشفکر هستیم. این اتفاق شاید در دورانی که شما «شیدا» را بازی کردید نمی افتاد، زیرا سینما حالت یکنواختی داشت.

- حاتمی: فکر می کنم الان بیشتر جوان ها میل به جلو دارند و سرشار از ایده های تازه اند ولی ما آن موقع با یک جریان ساکن مواجه بودیم و به غیر از چند استعداد، جریان کلی سینما خیلی وحشتناک بود. الان آن استانداردهای فیلمسازی یک چیز درستی شده و ما دیگر با ایده های پرت و پلا و دنیای عجیب و غریب مواجه نیستیم.

حالا در این موقعیت آنها باید به سراغ شما بیایند یا این که یک رابطه دو طرفه است؟

- حاتمی: نه، این رابطه وجود دارد. من در دسترس هستم، منتها از یک چیزهایی بی خبر بودم که وقتی فهمیدم باعث خوشحالی ام شد.

- مصفا: البته دوره ما اینترنت نبود. الان دیگر اینطور نیست که ما در یک محیط گلخانه ای برای خودمان یک کارهایی بکنیم و بعد بگوییم عیبی ندارد. کسی اصلا حالیش نیست. من فلان نقش را بازی می کنم. الان دیگر اینطور نیست و حواس همه باید جمع باشد.

- حاتمی: بعد هم فیلم های خوب و استاندارد ساخته می شود.

لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا

البته کارنامه شما را که نگاه می کنیم به آن صورت به آثاری که ضعیف باشد برنمی خوریم. همیشه حساب شده عمل کردید.

- حاتمی: بله ولی در دوره ای بود که تازه بچه دار شده بودم و خیلی برایم همه چیز جدی نبود و زندگی را راحت تر می گرفتم و حساسیت قبل یا الانم را نداشتم. به مود و حالت آدم هم بستگی دارد.

الان دو نگاه نسبت به گستردگی فیلمسازان نسل جدید هست. بعضی ها می گویند با توجه به واقعیت عینی سینمای ما و چرخه تولید و محیطی که برای یک فضای مناسب نمایشی باید وجود داشته باشد، این دسته از فیلمسازان چقدر در ترافیک اکران می توانند در یک سیکل درست، خودشان را پیدا کنند و مخاطبان واقعی شان کم کم شناسایی شوند؟

چون در یک اکران کوتاه مدت ممکن است این فیلم ها مخاطبان خود را پیدا نکنند. باید یک پاتوق فرهنگی شکل بگیرد تا رفته رفته و به مرور زمان این فیلم ها مخاطبان شان را شناسایی کنند و این اتفاق به یک جریان تبدیل شود. چقدر فکر می کنید این رشدِ کمّی از وضعیتی طبیعی برخوردار است؟

- مصفا: فکر می کنم شکل گیری گروه «هنر و تجربه» خیلی اتفاق خوبی بود و آن پاتوقی را که شما می گویید به شکل حداقلی درست کرده و در کنار آن سلیقه مخاطب هم عوض شده. 10 سال پیش هرگز فکر نمی کردیم فیلمی مثل «ماهی و گربه» اصلا ساخته شود و بعد هم جایی برای اکران داشته باشد و مخاطب از آن استقبال کند.

الان واقعا سلیقه مخاطب عوض شده و بخشی از آن هم شاید به همین خاطر باشد که ما به یک جریان جهانی وصل شده ایم. قبلا این طور نبود و این جریان، شکل زیرزمینی داشت؛ بنابراین من از طرفداران گروه «هنر و تجربه»ام و فکر می کنم خیلی کار مثبتی انجام شده.

گروهی که خودتان سال هاست با فردین صاحب الزمانی و صفی یزدانیان تشکیل داده اید، چطور بوده؟

- مصفا: ما خیلی نمی توانیم ملاک خوبی باشیم چون همیشه یا بدشانسی آوردیم یا در موردمان نامردی شده و بدترین اکران ها را به ما دادند؛ حتی درباره فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» که اینقدر خوب داشت می فروخت یک دفعه گفتند کف فروش افتاد که من آخر هم نفهمیدم کف فروش چیست؟ چون ما هر جا می رفتیم سالن ها پر بود! پس ما خیلی نمی توانیم ملاک درستی برای نتیجه گیری باشیم. همه اش یک اتفاقی افتاده، مثلا خورده به اکران فیلم محمد (ص)، خورده به دعوای حوزه وارشاد. یک چیزی شده که نهایتا فیلم ما را تحت الشعاع قرار داده.

با توجه به آن ریشه های فرهنگی – خانوادگی، چقدر «فرهنگ» برای شما یک تعریف دهی مستقل را ایجاد می کند؟ مثلا می خواهم بدانم بر اساس ظرفیت پذیری جامعه و فضای بی رونق فعلی که نه سینمای اصلی سر جای خودش است و نه سینمای روشنفکرانه توانسته در یک موقعیت تثبیت شده قرار گیرد"، متر و معیار شما نسبت به سینما، فرهنگ و هنر چیست؟ این پل ارتباطی سینما چطور می تواند یک خروجی مناسب داشته باشدتا هم بتواند به حیات خود ادامه دهد و هم موقعیت معاصر را به درستی ارزیابی کند؟

- مصفا: (با خنده) ما خیلی صلاحیت جواب دادن به این سوالات را نداریم؛ برای اینکه خیلی آدم آگاه به وضعیت فرهنگی هنری نیستیم. از نظر من همچنان یک دوره طلایی در گذشته وجود دارد که به ما نرسید و ما در آن زندگی نکردیم.

دوره طلایی در چه مقطعی؟

- مصفا: دوره پدرانمان.

پس شما آدمی نوستالژیک هستید؟

- مصفا: بله، چیزهایی که از گذشته می خوانم همه اش می گویم چقدر همه چیز سر جای خودش بوده.

این واقعیت را من قبول دارم. فیلم «پله آخر» شما را که نگاه می کنم، کاملا این دغدغه و جهان بینی وجود دارد، منتها شما در کنار این گذشته گرایی، تلاش می کنید به روز باشید. آیا این نگاه چند وجهی مبتنی بر یک واقع بینی است؟ در عین حال که سنت را نفی نمی کنید، از آن یک تعریف معاصر ارائه می دهید.

- مصفا: من آگاهانه کاری نمی کنم. تنها چیزی که آگاهانه اتفاق می افتد خواستِ «متفاوت بودن» است. گاهی وقت ها حتی به شکل زننده ای دلم می خواهد متفاوت باشم. وگرنه به این فکر نمی کنم که کاری انجام می دهم که مدرن است یا نوستالژیک. یاد نگرفتم آگاهانه این چیزها را محاسبه کنم و احتمالا نقطه ضعفم هم هست ولی خب اینطوری است دیگر.

شما چطور؟

- حاتمی: من فکر می کنم بالاخره آدم در زمانی که زندگی می کند و هست، اثر می گذارد و متقابلا زمانی هم که آدم در آن زندگی می کند، روی آدم اثر می گذارد.

لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

عکس های لیلا حاتمی و علی مصفا

یعنی این اتفاق درباره پدرتان هم می افتاد؟ اگر الان او در قید حیات بود، علی حاتمی دیگری از نظر بیان و نگاه و اجرا می شد؟

- مصفا: اتفاقا من چند وقت پیش داشتم به این فکر می کردم که اگر علی حاتمی امروز بود، چه می کرد.

- حاتمی: (با خنده) من که خدا را شکر می کنم نیست! نمی دانم اگر بود چطور می شد؟

یعنی به یک انزوا کشیده می شد؟

- حاتمی: نه نمی دانم. فکر نمی کنم منزوی می شد.

شاید در این وضعیت خیلی زجر می کشید...

- حاتمی: نه اصلا.

- مصفا: به این فکر می کنم که کارهایش چه شکلی پیدا می کرد؟

در کارهای این دورانش تلاش برای دستیابی به زبان و ساختار نو را می بینیم؛ مثلا در «حاجی واشینگتن» یا در «کمال الملک»...

- حاتمی: نه، به نظرم اصلا به انزوا نمی رفت. منظورم از آن «خدا را شکر که نیست» جلوه بیرونی و شویی اش بود.

- مصفا: نکته جالب درباره علی حاتمی این بود که در زمان خودش هم در مقایسه با هم نسلانش سینمایی منطبق با علایق خود و جدا از جریان رایج را دنبال می کرد.

- حاتمی: فکر می کنم با توجه به پروژه هایی که پدرم در نظر داشت، آثار خیلی جذابی مثل «تختی»، «محمد (ص)»، «ملکه های برفی» و ... را قرار بود ببینیم؛ بنابراین حیف شد این فیلم ها را از دست دادیم.

شما بهترین فیلم پدر را چه می دانید؟

- حاتمی: برای من هر کدام از آثار او از یک جور خوشایند هستند.

به یک نقطه انتخاب نمی توانید برسید؟

- حاتمی: نه، نمی توانم بگویم.

مثلا فیلم «خواستگار» را چونه می بینید؟

- حاتمی: به نظرم همه فیلم های پدرم شاهکارند. من همه فیلم هایش را دوست دارم.

از این نظر می گویم علی حاتمی جلوتر از زمانه خودش بود، چون فیلم «خواستگار» متاسفانه یک هفته بیشتر اکران نداشت؛ ولی کار به شدت نویی بود.

- حاتمی: او آن چیزی که مردم انتظارش را داشتند عرضه نمی کرد. یک چیز دیگری عرضه می کرد و اتفاقا مردم هم خوششان می آمد و می رفتند به سمتش ولی آدم هایی که منتظر این بودند که شبیه بقیه بشوند، مأیوس می شدند. در واقع یک چیز خوشایندی بود که مأیوس می کرد. مخاطبی را که در پی این بود که ما زودتر برسیم به جهان و در نتیجه حواس شان را پرت می کرد؛ ولی از طرف دیگری چون با خودشان و وجود خودشان ارتباط برقرار می کرد و این را نمی توان انکار کرد، برایش دلنشین هم می شد.

 لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

آقای مصفا شما نسبت به سینمای علی حاتمی چه نگاهی دارید؟ آیا ما علی حاتمی را فیلمساز مولف می توانیم تلقی کنیم؟ هنرمندی که عناصر تکرار شونده در آثارش وجود دارد و دنیایش منحصر به فرد است؟

- مصفا: من فکر می کنم بیش از هر چیزی علی حاتمی مؤلف است.

- حاتمی: من می خواهم بگویم سوپرمؤلف و ورای مؤلف است.

- مصفا: بله. او توانسته تعریفی را که مشخصا برای خودش است ارائه دهد و از معدود کارگردان هایی است که در مواجهه با آثارش نمی توانی بگویی مثلا از فلان فیلم الهام گرفته. منبع الهامش را نمی توانی پیدا کنی. آثار مورد علاقه من مجموعه تلویزیونی «سلطان صاحبقران» و فیلم «سوته دلان» است.

- حاتمی: من چون از کودکی اینها را زیباد دیدم، برای همین شاید خیلی بهشان عادت دارم. خیلی تجربه اش کردم و خیلی مطالعه اش کردم، بی اینکه دقت خاصی به آنها کنم. من از این نظر می گویم سوپرمؤلف، چون حوزها و صرفا سینما نیست. نمی توانیم بگوییم این فقط سینماست. می خواهم بگویم اصلا یک جور اختراع است؛ یعنی یک چیز واقعا منحصر به فرد است. آن چیزی است که الان می گویند اینستالیشن، پرفورمنس و ... همه اینها به نظر من در هر فیلمش مخلوط است. شاید از نظر سینمادوستان که می خواستند آن را را نُرم مطابقت دهند خیلی هم سینما نبوده. برای همین می گویم ورای مؤلف است، چون یک دنیا و قالب جدیدی برای خودش درست کرده است.

علت چیست که هر چقدر جلوتر می رویم، عیار او بالاتر می رود؟

- حاتمی: خب فکر می کنم سینمادوستان ما پیشرفت کردند و با سینما آشناتر شده اند و ذائقه و درک شان بهتر شده؛ مثلا آن تسلطی که عموم مردم به شعر و ادبیات داشتند، به سینما که نداشتند ولی الان دارند. به نظر من مخاطب سینمای ایران سطحش خیلی بالاست.

- مصفا: البته عموما هم نمی توان این را گفت.

- حاتمی: چرا، به نظر من اینطور است.

به «سلطان صاحبقران» و «سوته دلان» اشاره داشتید. آن نگاه متفاوتی را که علی حاتمی به گستره تاریخ دارد، می پسندید؟ آیا او می خواسته برای تاریخ یک بیان جذاب پیدا کند؟

- مصفا: من با تماشای «سلطان صاحبقران» در تلویزیون، با یک کار کاملا متفاوت روبرو شده بودم. همه چیزش خوشایند بود. به قول شما شاید بخشی از آن نوستالژی باشد.

خیلی ها «سوته دلان» را بهترین فیلم علی حاتمی می دانند.

- مصفا: به نظر می رسید در این فیلم ما یکدفعه برای اولین بار چیزهایی می شنویم که انگار بقیه یا جرأت نمی کردند بهش بپردازند یا خجالت می کشیدند و این یکدفعه خیلی جذاب می شود. همیشه موقع بازی کردن یک نقش به این فکر می کنم که اگر بتوانم آن چیزی که خودم دلم می خواهد را بازی کنم عالی است؛ ولی هنوز جرأت نکرده ام اجرایش کنم و همیشه به این فکر می کنم ای کاش من هم چنین جرأتی داشتم. در فیلمسازی می بینم علی حاتمی با «سوته دلان» به جایی رسیده که جرأت کرده چنین چیزی را جلوی دوربین به این شکلِ به یادماندنی اجرا کند.

لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

فیلم های لیلا حاتمی و علی مصفا

جرأت پرداختن به یک مضمون و عشق غریب، یا جرأت در شکل یابی این ساختار و بیان نمایشی؟

- مصفا: جرأت در اینکه آدم کلیشه ها8 را بشکند و اجرایی داشته باشد که فقط مال خودش است و نه ازش خجالت می کشد و نه از این می ترسد که بعدا دیگران بگویند چرا این کار را کردی.

و در عین حال آن شناسنامه و مؤلفه هایش را هم دارد. یکی از زیباترین مؤلفه های سینمای علی حاتمی تقدیرگرایی است. ما با آدم هایی سروکار داریم که گریزی از تقدیر ندارند و سرنوشت تراژیک و موقعیت نمایشی پیدا می کنند. یک نکته دیگر که باز نشانه بارزش را در «سوته دلان» می بینیم ترکیب زن اثیری و لکاته ای است.

- مصفا: به هر حال یک چیزهایی وجود دارد که ما در زندگی روزمره مان هر روز انجامش می دهیم؛ ولی جلوی دوربین هیچ کس جرأتش را ندارد؛ چه در زمینه بازی کردن، چه در زمینه فیلمنامه نوشتن و چه در دیگر زمینه ها. خیلی وقت ها آدم خجالت می کشد، خیلی وقت ها آدم احساس می کند این یک چیزی نیست که من بخواهم مطرحش کنم و علی حاتمی در «سوته دلان» این مرز را رد کرده.

به نوستالژی اشاره کردید. با وجود اینکه شما یک مجموعه همگون هستید که در جامعه پر از انقطاع و جداافتادگی امروز به یک تحمل پذیری رسیده اید، ولی نوستالژی علی مصفا با نوستالژی صفی یزدانیان در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»، خیلی متفاوت است. نوستالژی علی مصفا خیلی شرقی تر و اینجایی تر است.

- مصفا: به هر حال اینها حتما به دوره کودکی آدم برمی گردد.

برسیم به جشنواره فیلم فجری که پشت سر گذاشتیم. چقدر حضور شما و آقای مصفا در فیلم های «وارونگی» و «خانه ای در خیابان چهل و یکم» و خانم حاتمی در فیلم «من» اقناع کننده بود؟

- مصفا: نکته جالب برایم این بود که دیدم چقدر همه با وسواس و دقت کار می کنند و از هیچ چیز نمی ترسند و مقایسه می کنم با خودم که تازه حتی وقتی تهیه کننده هم بودم، این مقدار اصرار به گرفتن پلان به آن شکلی که من فکر می کنم درست است و باید انجام شود را نداشتم. شاید به خاطر این است که من فیلمبرداری ام نگاتیو بود و در حال حاضر دیجیتال است. علاوه بر این دو فیلمی که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، «دوئت» را هم بازی کردم. در همه این فیلم ها با شکل تازه ای از کار با دوربین دیجیتال مواجه شدم.

شما خودتان می توانید با آن کنار بیایید؟

- مصفا: برایم پذیرفتن اینکه اینقدر راحت می شود برداشت های زیاد داشت، سخت است. از یک نظر، هم برای بازیگر و هم برای دیگران خیلی خوب است و از جنبه ای دیگر همه چیز را تا حدی بی معنی می کند که این اصلا خوب نیست. منا یک تفاوت عمده ای را از وقتی که دوربین دیجیتال آمد، هم توی کیفیت و تکنیک فیلم های جدید، هم در بخش بازیگری و ... احساس می کنیم. خیلی همه چیز سخت تر شده اما بهتر و بدترش را نمی توان راحت گفت. خیلی وقت ها فکر می کنم چقدر نگاتیو بهتر بود. همه اضطراب داشتند نکند برداشت خراب شود. از طرفی هم این اضطراب لطمه می زد؛ ولی هنوز نتوانستند وسطش را بگیرند که هم آن حواس جمعی باشد و هم امکاناتی که دیجیتال به ما می دهد.

- حاتمی: به نظرم آن حواس جمعی هست. من خیلی خوشحالم. اولش یک کمی کسر شأنمان می آمد جلوی دوربین دیجیتال برویم؛ ولی الان کاملا عادی شده و فکر می کنم چقدر چیز خوبی شد. من از کسانی بودم که خیلی اضطراب داشتم و چون اصولا صرفه جو هستم، خیلی نگران این بودم که یک برداشت خراب شود.

بعضی از فیلمسازها مثل مسعود کیمیایی هستند که هنوز به شدت نگاتیو را تقدیس می کنند...

- حاتمی: اول دوربین دیجیتال به رسمیت شناخته نمی شد؛ ولی الان عادی شده.

- مصفا: خب به هر حال یک چیزهایی این وسط از دست می رود. اصلا از وقتی مانیتور آمد شکل رابطه کارگردان و بازیگر تغییر کرده. آن زمان کارگردان می ایستاد کنار دوربین، الان می نشیند جلوی مانیتور. گاهی وقت ها هم کارگردان تنبلی الش می آید با تو حرف بزند. از همانجا یک پیغامی را می گوید.

- حاتمی: ولی من این دوری کارگردان را می پسندم. نگاه نگران کنار دوربین و اینکه همه اش در حالی که داشتی بازی می کردی، شاهد قضاوت کارگردان بودی، خوب نبود.

- مصفا: خب یک رابطه خصوصی بین کارگردان و بازیگر شکل می گرفت که الان آن رابطه بین بازیگر و گروه کارگردانی است. از وقتی دوربین دیجیتال با سه مانیتور آمده، همه می توانند مانیتور را ببینند.

- حاتمی: به نظر من کارگردان باید مانیتورش جدا باشد و اصلا همه نمی توانند مانیتور او را ببینند و تنها کسانی که فقط کارگردان اجازه می دهد، حق دارند ببینند.

- مصفا: خب اینطور نمی شود. چون یک وضعیت طبقاتی پشت صحنه ایجاد می شود. قبلا این وضعیت پذیرفته شده بود ولی الان نمی شود گفت چه کسی می تواند توی مانیتور را نگاه کند و چه کسی نمی تواند.

- حاتمی: به هر حال به نظر من مانیتور چیز خوبی است. تو در مقام بازیگر می توانی اشتباهت را زودتر بفهمی و برطرف کنی به جای اینکه صبر کنی تا فیلمبرداری تمام شود، فیلم مونتاژ شود و بعد بگویی واااای نباید این کار را می کردم. همان لحظه می توانی اشتباهت را بفهمی.

- مصفا: این هم یک بحثی است که درباره همه بازیگرها صدق نمی کند. یک بازیگری وقتی بازی اش را در مانیتور می بیند می تواند خیلی ریز تصحیح کند و 20 درجه بهبود ببخشد. یک بازیگری هم وقتی بازی اش را نگاه می کند دیگر اصلا نابود می شود.

- حاتمی: نه دیگر این تشخیص کارگردان است که به چه کسی بگوید و به چه کسی نگوید. به نظرم مانیتور از قبل خیلی بهتر است.

ادامه دارد...

بیوگرافی لیلا حاتمی :

لیلا حاتمی (زاده ۹ مهر ۱۳۵۱، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. وی فرزند علی حاتمی و همسر علی مصفا می‌باشد. لیلا حاتمی با کسب چندین جایزه از جشنواره‌های داخلی و خارجی یکی از موفق‌ترین بازیگران ایرانی از لحاظ تعداد جوایز دریافتی می‌باشد.

 

بیوگرافی علی مصفا :

علی مصفا، بازیگر و کارگردان و تهیه کننده ایرانی است.

او در سال ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. وی فرزند مظاهر مصفا و امیربانو کریمی است. همچنین وی همسر لیلا حاتمی (بازیگر سینما) و برادرزاده حسینعلی خان نکیسا موسیقیدان و خواننده است. او فارغ التحصیل رشته عمران از دانشکدهٔ فنّی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۴ است. علی مصفا دو فیلم بلندش را با نام های سیمای زنی در دوردست و پله اخر را با حضور لیلا حاتمی کارگردانی کرد. وی در سال ۱۳۹۱ عضو هیئت داوران جشنواره اوسیان سینه فن هند بود.

  لیلا حاتمی و علی مصفا : ما کار خودمان را می کنیم !

ازدواج لیلا حاتمی و علی مصفا

ماجرای ازدواج علی مصفا با لیلا حاتمی :

 لی مصفا برای خواستگاری لیلا حاتمی پیش داود رشیدی رفت
گفتنی است چندی پیش داود رشیدی بازیگر مطرح سینما تئاتر وتلویزیون در گفت‌وگویی با مجله پردیس روایت جالبی از آشنایی با خانواده حاتمی و ماجرای این ازدواج تعریف کرده بود: صمیمیت من و علی حاتمی به سال‌های قبل برمی‌گردد. ما با هم دوست بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم . لیلی و لیلا با هم بزرگ شدند . من و علی حاتمی واقعا مثل دو برادر بودیم و رفت و آمد ما و خانواده او هنوز هم ادامه دارد تا جایی که آقای مصفا برای خواستگاری از لیلا (حاتمی) پیش من آمد چون علی (حاتمی) دیگر فوت کرده بود